روایت عینی برادر شهید "امیراحمدی" از لحظه شهادت
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۲۳۶۳۹
محمدعلی امیراحمدی، برادر شهید سلمان امیراحمدی است که در لحظه شهادتش در چند متری او بوده و همه وقایع را از نزدیک دیده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، شنبهشب، 16 مهرماه بود که شهید «سلمان امیراحمدی» در جریان اغتشاشات در محله ابوذر، خیابان سجاد شمالی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او در شرایطی که برای دفاع از امنیت مردم در حال مقابله با آشوبگران بود به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«محمدعلی امیراحمدی»، برادر شهید سلمان امیراحمدی یکی از افرادی است که از نزدیک شاهد لحظه شهادت او و درگیری با اغتشاشگران بوده است.
در زیر روایت او از لحظه شهادت بیان شده است:
'خاطرم هست که وارد محله امامزاده حسن شدیم. یک گروه تقریباً 15 نفره با موتور بودیم. جاهایی که آتش زده بودند را کنار میزدیم و تابلوهایی که وسط خیابان ریخته بودند تا مانع عبور و مرور شود را جمع و جور میکردیم تا راه باز شود.
به سمت خیابان سجاد شمالی آمدیم و وارد چهارراه فلاح شدیم. آن موقع دیگر خبری در محله نبود و رفته بودند. با خود گفتیم که برگردیم. در حین برگشت، به نزدیکی مسجد امام سجاد علیهالسلام و خیابانی رسیدیم که به سمت بازار مبل میرود. به ما خبر دادند که در این خیابان درگیری است و آتش زدهاند. به آنجا بروید و خیابان را باز کنید. وارد این خیابان شدیم و دیدیم که 50-60 متر جلوتر کاملاً بسته شده است.
با سنگ میزدند و خیلی از چیزهایی که در خیابان بود را میشکستند. شرایط بدی بود. حتی یکی دو روز بعد از حادثه که دوباره به محل رفتم، یکی از کاسبان محل مرا شناخت و گفت که به همه کرکرههای مغازه من آسیب زدند.
7-8 متر مانده به راهبندان، از سمت چپ و داخل کوچه، بچههای ما سنگباران شدند. چند موتور رد شد و رفتند تا راه را باز کنند اما اکثریت ماندند. آنهایی که ماندند به سمت کوچه رفتند تا پاکسازی کنند. من و سلمان هم جزء آنان بودیم. برخلاف دیگر نقاط محل که آرام شده بود، اغتشاشگران از کوچه بیرون نمیرفتند و فقط فاصلهای را با ما رعایت میکردند. حتی تعدادی از همسایهها به سطوح آمده و بهشان اعتراض میکردند.
ناگهان از یکی از نقاط مشرف بالا، به آقا سلمان که در یک متری من ایستاده بود با سلاح ساچمهای شلیک کردند. پرت زمین شد و دیدم که غرق خون شده است. دیدم زخم بزرگی روی گلویش است و در ابتدا فکر کردم که با تیر او را زدهاند. کوچه 6 متری و تاریک بود و زمانی که نزدیک شدم دیدم که صورتش پر از ساچمه است. تقریباً از بالای قلبش تا کل صورتش ساچمه خورده بود. یک تیر شلیک شده بود، اما 52 تا ساچمه خورده بود.
؛
منبع: خبرگزاری تسنیممنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: لحظه شهادت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۲۳۶۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مراسم استقبال از شهید گمنام در یزد
مردم یزد صبح امروز فرودگاه شهیدصدوقی یزد از پیکر شهید گمنام هشت سال دفاع مقدس اسقبال کردند. به اشتراک بگذارید: https://tn.ai/3078883 درباره ما ارتباط با ما آرشیو اخبار ؛ جدیدترین اخبار لحظه به لحظه امروز پیوندها بازار پربینندهترین اخبار قیمت ارز و طلا لیگ ایران و جهان ما را دنبال کنید: RSS تلگرام اینستاگرام توییتر آپارات سروش آیگپ گپ بله روبیکا ایتا
All Content by Tasnim News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.